درختان لباس خواب زردشان را درآورده اند
عریان میخوابند در زیر ملحفه ای از برف..!
aajaaaaab…ke intor shaaer ham boodi
نمیدانستیم شاعر هستید و هایکو می سرایید حضرت اسپایدر …. بسی لذت بردیم …
تعبير خيلي قشنگ و دل نشيني بود… «در زير ملحفهاي از برف…!»
خوب الان ميخواي منم تاييد كنم شاعر بودنتو يا بزنم تو ذوقت؟ :دي
برق ذوقو تو چشاي عنكبوتيت ميشه ديدا مثل چي ذوق كردي ;;)
كاشف به عمل اومد ظاهرا اين شعر هايكو به سبك «يوكي يوسامو» هست :)) خدايي بايد تو ويكيپديا به عنوان يكي از پيشگامان هايكو لينك بشه :دي
یعنی چی ؟ یعنی چند وقت دیگه فیلم اینام در میاد ؟
اون وقت بهار كه شد كلي بچه از سر و كولشون بالا ميره ! اسم همه شونم ميذارن شكوفه !!
میبینم که اینجا همه از طبع لطیفت تعجب کردن تا نظر درباره ی پستت…خب منم متعاقبا تعجب میکنم!
می میرن که این طوری از سرما:(
از وقتی که پسورد گذاشتی اسپایدر خیلی از چشمم افتاده وبلاگت. D:
کامنت شماره ی هفت زیبایی داری بگو به وبلاگ منم سر بزنه !
زیر برف عریان باید رفت!
ما که نمی دونیم . . ()
طبیعتو دیگه وارد این بازی های پیچیده نکن
آقا این دخترا زمستون نمیشه هیچ وقت براشون؟
البته اکثرا هیکل ها این قدر گه که همون زمستون نشه بهتره!
چه زیبا.
یالله، آقا خدا خیرت بده، اگر دوست داشتی بگو لینکت کنیم یاهـــــــــــو
و من همچنان مانده ام
لباساشونو دادن به اون بچه هايي كه دندوناشون از سرما داره ميخوره بهم!
تا شايد اونا هم شاهد بهاري ديگه باشن!
و من دلم میخواهد برهنه بخوابم زير اسمان تا كه شب آرام آرام رويم را بپوشاند با ملحفه ای از ابر و برف تا بدانم كه كسی نگران است مبادا كه من از خواب بيدار شوم
Δ
دسامبر 23, 2008 در 4:28 ب ظ
aajaaaaab…ke intor
shaaer ham boodi
دسامبر 23, 2008 در 5:18 ب ظ
نمیدانستیم شاعر هستید و هایکو می سرایید حضرت اسپایدر ….
بسی لذت بردیم …
دسامبر 23, 2008 در 5:47 ب ظ
تعبير خيلي قشنگ و دل نشيني بود… «در زير ملحفهاي از برف…!»
دسامبر 23, 2008 در 6:05 ب ظ
خوب الان ميخواي منم تاييد كنم شاعر بودنتو يا بزنم تو ذوقت؟ :دي
برق ذوقو تو چشاي عنكبوتيت ميشه ديدا مثل چي ذوق كردي ;;)
دسامبر 23, 2008 در 6:30 ب ظ
كاشف به عمل اومد ظاهرا اين شعر هايكو به سبك «يوكي يوسامو» هست :))
خدايي بايد تو ويكيپديا به عنوان يكي از پيشگامان هايكو لينك بشه :دي
دسامبر 23, 2008 در 9:18 ب ظ
یعنی چی ؟ یعنی چند وقت دیگه فیلم اینام در میاد ؟
دسامبر 23, 2008 در 10:06 ب ظ
اون وقت بهار كه شد كلي بچه از سر و كولشون بالا ميره ! اسم همه شونم ميذارن شكوفه !!
دسامبر 23, 2008 در 10:59 ب ظ
میبینم که اینجا همه از طبع لطیفت تعجب کردن تا نظر درباره ی پستت…خب منم متعاقبا تعجب میکنم!
دسامبر 24, 2008 در 12:48 ب ظ
می میرن که این طوری از سرما:(
از وقتی که پسورد گذاشتی اسپایدر خیلی از چشمم افتاده وبلاگت. D:
دسامبر 24, 2008 در 3:16 ب ظ
کامنت شماره ی هفت زیبایی داری
بگو به وبلاگ منم سر بزنه !
دسامبر 24, 2008 در 3:32 ب ظ
زیر برف عریان باید رفت!
دسامبر 24, 2008 در 4:12 ب ظ
ما که نمی دونیم
.
.
()
دسامبر 24, 2008 در 11:36 ب ظ
طبیعتو دیگه وارد این بازی های پیچیده نکن
دسامبر 24, 2008 در 1:10 ب ظ
آقا این دخترا زمستون نمیشه هیچ وقت براشون؟
البته اکثرا هیکل ها این قدر گه که همون زمستون نشه بهتره!
دسامبر 24, 2008 در 3:31 ب ظ
چه زیبا.
دسامبر 25, 2008 در 1:41 ب ظ
یالله، آقا خدا خیرت بده،
اگر دوست داشتی بگو لینکت کنیم
یاهـــــــــــو
دسامبر 25, 2008 در 1:32 ب ظ
و من همچنان مانده ام
دسامبر 28, 2008 در 7:09 ب ظ
لباساشونو دادن به اون بچه هايي كه دندوناشون از سرما داره ميخوره بهم!
تا شايد اونا هم شاهد بهاري ديگه باشن!
فوریه 25, 2009 در 4:53 ب ظ
و من دلم میخواهد برهنه بخوابم زير اسمان
تا كه شب آرام آرام رويم را بپوشاند با ملحفه ای از ابر و برف
تا بدانم كه كسی نگران است مبادا كه من
از خواب بيدار شوم